نام: عزت اله | نام خانوادگی: اکبری |
نام پدر: غلام رضا | تحصیلات: ابتدایی |
محل تولد: شیروان چرداول | محل شهادت: مهران_ فرخ آباد |
تاریخ تولد: 2/11/1342 | تاریخ شهادت: 30/1/1363 |
در فروردین ماه سال 1363، بنده مسئولیت تعاون گردان ادوات از تیپ 114 امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر عهده داشتم. مقر و محل استقرار ما، در قرارگاه سیدالشهداء در چم جوزه، واقع در منطقه ی مهران بود.
یکی از برادران رزمنده، به نام عزت اله اکبری که پاسدار وظیفه بود، و دارای سیمایی زیبا، محاسنی اصلاح شده و چهرهای نورانی بود، کنارم آمد و سلام کرد. جواب سلامش را دادم و به احترامش از جایم بلند شدم. از آنجا که از قبل، همدیگر را می شناختیم، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و شروع کردیم به روبوسی و احوالپرسی.
پس از استراحتی کوتاه، لب به سخن گشود و گفت: برادر محمد! اگه اجازه بدی، میخوام درباره ی یه موضوعی باهات مشورت کنم.
گفتم: بفرما برادر عزت اله! در خدمتم.
گفت: خدمتم تموم شده، نیروی جایگزین هم به جام نیومده! جبهه هم در حال حاضر به نیرو احتیاج داره، منم که دوشکاچی ام (خدمه تفنگ و تیربار دوشکا)، میخوام مدت 15 روز برای رضای خدا، فی سبیل الله بمونم و خدمت کنم!
به او گفتم: ببین برادر عزت اله، قصد و نیتی که داری، خیلی خوبه و جای تحسین هم داره؛ ولی تو، دو سال کامل برای رضای خدا خدمت کردی. حالا خونوادت چشم انتظارن که به سلامتی برگردی. نگران جبهه نباش! بقیه رزمنده ها که حضور دارن! مطمئن باش که خدا هم کمکشون میکنه. برادر! اگه نظر منو میخوای، بهتره تسویه حساب کنی و سری به خونوادت بزنی. وقت زیاده! انشاءالله، توی فرصتای بعدی، دوباره به جبهه میای.
گفت: برادر محمد! من عقد کردم و خونوادم منتظرن که برگردم و عروسی کنم. میترسم مشکلات و بار سنگین زندگی، بم اجازه نده که سعادت اومدن دوباره به جبهه نصیبـم بشه، در ضمن مسئولیتمـم سنگینتر میشه!
من قانع نشدم و برای دومین بار توصیه کردم که تسویه حساب کند. با یکی دیگر از برادران رزمنده، به نام حبیب اله سلطانی که او هم پاسدار وظیفه بود، همین مشورت را کرد و او هم توصیه کرده بود که بهتر است، تسویه حساب کند و پیش خانوادهاش که منتظر آمدن او هستند، برگردد؛ اما باز هم روی تصمیم خود پافشاری میکرد.
این سرباز قهرمان و مخلص خدا، در اوج ایثار و از خودگذشتگی و به علت کمبود نیروی رزمنده، در محور فرخ آباد1_ مهران، برای جانفشانی، عزم خود را جزم کرده بود که بهشت رضوان و لذتهای جاویدان عالم معاد را با شیرینی های زودگذر دنیای فانی عوض نکند.
به خوبی میدانست و آگاه بود که دنیا، محل گذر برای رضای حق و آبادانی آخرت است. بلافاصله به محور فرخ آباد_ مهران رفت و مشغول نبرد با دشمن شد.
بعد از 3 روز، از واحد تعاون و ستاد معراج شهدای تیپ 114 امیرالمؤمنین (علیه السلام) تماس گرفتند و گفتند: یکی از رزمندگان گردان ادوات، به نام عزت اله اکبری شهید شده!
به محض شنیـدن این خبر، خیلـی ناراحت شدم و مـدام خـودم را سـرزنش میکردم که ای کاش، آن روز میتوانستم او را برای رفتن به خانه قانع کنم! هر چند که شهادت، آرزوی بسیاری از رزمنده های جبهه ی حق علیه باطل است؛ اما من از این مسئله ناراحت بودم که این رزمنده، در حالی این جهان را ترک کرد که کفن سفید، لباس دامادیاش شد و به تن عروس خود، به جای لباس سفید، لباس سیاه و ماتم را پوشاند.
____________________________
1_ از توابع شهرستان دهلران در استان ایلام.
او خود را آماده ی رفتن کرده بود و همواره براي کم کردن تعلقات مادي تلاش ميکرد. ايثار و فداکاري او در تمام زمينهها، بيانگر اين ويژگي و خصوصيتش بود. براي اخلاص و تعهد آن شهيد، کمتر مشابه ي ميتوان يافت. او جز به اسلام و انجام تکليف الهي خود نميانديشيد و سرانجام به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد و با زمینیان خداحافظی کرده و به ملکوت اعلی پیوست.
0 دیدگاه