گوش بُرها (گروه فُرسان)
فرسان به معنای چابک سوار و شخص نیرومند است. این اصطلاح پس از شروع جنگ تحمیلی مشخصهی گروهی شد که آنها را مرتزقین یعنی مزدوریکنندگان نیز مینامیدند و در ادبیات محاورهای و بیان عامهی مردم بنام گوشبُرها معروف بودند.
جبههی میانی به ویژه در محدودهی استان ایلام، دارای تپه ماهورها، ارتفاعات صعب العبور، شیارها و مسیلهایی است که عبور از آنها مشکل است. با توجه به این که عراق، قدرت خود را در یگانهای زرهی میدید که در این منطقه نمیتوانست کاربرد خوبی داشته باشد و امکان قدرت مانور نیروی زرهی وجود نداشت، بنابراین لازم میدید که به هر نحوی این ضعف را در جبههی میانی (استان ایلام) جبران نماید و بر همین اساس نیروهایی را تحت عنوان فرسان، اجیر و به کارگیری نمود[1].
دربارهی هویت این گروه چند نظر وجود دارد: این که فُرسان شاخهی نظامی سلطنت طلبها و اعضای آن بیشتر از منطقهی اورامانات بوده که در ژاندارمری و شهربانی سابق مشغول و وفادار به شاه بودهاند و پس از خروج و فرار شاه به خارج از کشور، بخشی از آنها به احزاب کومله و دموکرات پیوستند و بخشی نیز به عنوان مزدور عراق جذب گروه فرسان شدند[2]، و نیز به نیروهای ژاندارم و چریکهای قدیم اهل اورامانات کرمانشاه و کردهای جاف که قبل از انقلاب در پاسگاههای ژاندارمری مناطق مرزی استان ایلام بودند گفته میشد که استخبارات عراق آنها را به علت توان و قدرت بدنی بالا و شناخت و آگاهی نسبت به منطقه به خدمت گرفته بود[3].
بنا بر مستندات، گروه فرسان، نیروهای فراری دوران طاغوت، ضد انقلاب، کوملهها و چریکهای سابق پاسگاههای ژاندارمری، کردهای اهل منطقهی اورامانات، جاف و قلخانی (اهل حق)، بودند که به علت آشنایی و شناخت نسبت به جغرافیای منطقه به عنوان مزدور در خدمت رژیم عراق درآمدند. افرادی ورزیده، چابک و با استقامت بسیار بالا که سختترین آموزشهای چریکی را دیده بودند و با تکیه بر توانایی اطلاعاتی و آموزشهای ویژه، با استفاده از خلاء موجود در نقاط مرزی با نفوذ در عقبهی نیروهای خودی و ایجاد رعب و وحشت و ناامن کردن جادهها، انجام مأموریت مینمودند[4]. گروه فرسان با انجام کمین شبانه برروی جادهها، اقدام به متوقف نمودن خودروهایی مینمودند که در آن مسیر تردد داشتند، سپس سرنشینان آن خودرو را یا به اسارت میگرفتند و یا در همان محل کمین به شهادت میرساندند، و پس از انجام مأموریت به نحوی بسیار ماهرانه، مخفیانه و سریع بر میگشتند. آنان برای آن که مدرکی جهت اثبات انجام موفق مأموریت خود داشته باشند، اقدام به ُمثله کردن اجساد کشته شدگان میکردند، به این صورت که گوش راست فرد کشته شده را بریده و به عنوان سند و مدرک انجام مأموریت همراه خود میبردند. با ارایهی این مدرک، در قبال آن پول و مزد میگرفتند و از این جهت به آنها مرتزقین میگفتند. مزدورانی که با بیرحمی حتی سرنشینان غیرنظامی و شخصی خودروها را نیز به شهادت رسانده و اعضای بدن آنها را قطع میکردند و چه بسا که این قطع عضو قبل از کشتن انجام میگرفت. به این ترتیب این گروه در بین مردم به گوشبُرها معروف شدند و این اصطلاح تا به امروز باقی است[5].
اگر در جایی به هنگام کمین احساس خطر میکردند، یا از انجام مأموریت خود به جهت ترس از لو رفتن، صرفنظر میکردند و یا اقدام به انهدم خودرو و کشتن سرنشینان آن مینمودند و دیگر تمایلی به گرفتن اسیر نداشتند. در پارهای از موارد گروه فرسان عشایر و دامداران مرزنشین را نیز به اسارت میگرفتند.
بیشترین حجم انجام مأموریتهای گروه فرسان، در فاصله ومحدودهی مکانی بین دهلران تا منطقهی میمک- به ویژه محدودهی رودخانهی میمه تا چنگوله و مهران- بود گرچه بعضاً و به ندرت در نقاط دیگری چون سومار نیز اقدامات این گروه مشاهده میشد. این گروه بعد از عملیات والفجر 5 (27/11/1362) یعنی در فاصلهی سال 63 تا 65 بیشترین اقدمات ایذایی را انجام دادند و اوج فعالیت آنها در این فاصلهی زمانی بود[6]. برای مقابله با گروه فرسان لشکر 11 حضرت امیرالمؤمنین(ع) گروهی را تحت عنوان گروهان چریکی ویژه سازماندهی کرد که موفق به گرفتن تلفات از گروه فرسان شد، ولی هرگز ربودن و به اسارت گرفتن آنها ممکن نگردید. در محدودهی شهرستان دهلران نیز گشت شهید کوه پیکر، علیرغم این که مأموریتهایی در مرز داشت ولی از آن جا که کار این گشت بیشتر به صورت خودرویی و تأمین جاده بود، نه تنها موفق به گرفتن تلفات از گوشبرها نشد، بلکه خود تعدادی از نیروهایش را از دست داد[7]. گروه فرسان با انجام مأموریتهای خود باعث شد که بخش عمدهای از نیروهای خودی در منطقه مشغول شوند و امکان انجام عملیات در نقاط دیگر از این نیروها گرفته شد، ضمن این که ضعف عراق در عدم پوشش دهی به این منطقه با اقدامات گروه فرسان که باعث پراکندگی نیروهای خودی در منطقه میشد، از بین میرفت و نا امنی و اخلال در عقبهی نیروهای خودی به وجود میآمد. با تأمین جادهها و تنگهها و با استقرار گروهگ منافقین در عراق، فعالیت و مأموریتهای گروه فرسان در سال 1365 پایان یافت[8].
افراد عضو گروه فرسان، معمولاً بین 30 تا 55 و بعضاً تا 60 سال سن داشتند و کاملاً آموزش دیده، دارای توان فیزیکی بالا، تیرانداز، توجیه و آشنا به منطقه بودند. گروه فرسان دارای گردانهای بیست نفرهای بود که با قرارگاه مرکزی فرسانها در خانقین عراق ارتباط داشت و رهبری و مسئولیت قرارگاه خانقین برعهدهی فردی بنام اسحاق بود. هر گردان دو نفر مسئول داشت؛ یک نفر مستقیماً با خود صدام در ارتباط بود و نفر دیگر با این فرد، و به طور کلی اعضای هر گردان با دو واسطه با شخص صدام در ارتباط بودند. در گردانهای 20 نفری فرسان، یک نفر فرمانده و یک نفر نیز جانشین بود. فرسانها مأموریتهایشان را معمولاً با گروههای 9، 12 و 18 نفری انجام میدادند، و یک گروه 9 نفری به 3 تیم سه نفری تقسیم میشد.
تمامی مأموریتها و تحرکاتی که گروه فرسان انجام میدادند، به صورت شبانه انجام میگرفت. آنان در روز از عوارض طبیعی زمین نظیر بوتهها، شیارها، مسیلها، مسیر رودخانهها و … استفاده نموده و با استتار کامل خود، ضمن جلوگیری از لو رفتن اعضای تیم و مأموریت خود، به بهترین نحو ممکن منطقه را مورد کاوش قرار میدادند. حتی اگر در روز بهترین فرصت انجام مأموریت برای این گروه فراهم میشد، اقدامی انجام نمیدادند، چرا که در روز امکان لو رفتن ایشان وجود داشت، مگر این که در کمین نیروهای خودی گرفتار میشدند که در آن صورت راهی جز درگیری نداشتند.
این گروه در انجام مأموریت خود، آن قدر صبور بودند و سختی را تحمل میکردند، که چه بسا اتفاق میافتاد یک تیم فرسان یک روز کامل را در فضایی کمتر از چند متر میگذراندند. تمام سعی و تلاش این گروه در آن بود که هیچ رد و اثری از خود بر جای نگذارند. اگر گرفتار کمین میشدند و یا فردی از اعضای گروه خود را از دست میدادند به گونهای بسیار ماهرانه جسد فرد را کول نموده، و همراه میبردند، در همان حال با چالاکی خاصی میدویدند و اقدام به تیراندازی میکردند[9].
[1] – مصاحبه با علیرضا بازدار.
[2] – مصاحبه با حمید الماسیزاده.
[3] – مصاحبه با محسن کریمی.
[4] – مصاحبه با محمدتقی قاسمی.
[5] – مصاحبه با علیرضا بازدار.
[6] – مصاحبه با محمد تقی قاسمی.
[7] – مصاحبه با محسن کریمی.
[8] – مصاحبه با علیرضا بازدار.
[9] – مصاحبه با سیدماشاء الله رحیمی.
0 دیدگاه