ماجرای شوخی شهیدان: رضا بازی، علیمحمد فیضالهی و مرتضی سادهمیری
در سنگر حق شیر شکاران همه رفتند | یاران هلت1 چون ابر بهاران همه رفتند |
چون ابر بهاران آن پاک عیاران همه رفتند | هلتی با که نشینی یاران همه رفتند
(مرتضی سادهمیری) |
دهم آذرماه 64 بود که فردای آن روز باید برای عملیاتی انهدامی و محدود در محور شورشیرین آماده میشدیم، به همراه برادران: رضا بازی، علیمحمد فیضالهی، مرتضی سادهمیری و ایلخان منصوری برای گرفتن عکس دسته جمعی و یادگاری در منطقهی بانروشان (قرارگاه امیرالمؤمنین) _که فیلمها را بعد از عملیات ظاهر کردیم_ از مقر گردان شهید بهشتی به طرف گردان مهندسی بیرون رفتیم.
مرتضی، آدمی شاد و شوخ طبع بود، او گفت: اگه فردا توی عملیات، برادر محمد شهید بشه؛ ما باید از قبل تمرین داشته باشیم که چجوری جنازش رو حمل کنیم تا تو دست دشمن نمونه!
رضا، علیمحمد و مرتضی، 3 نفری به طرف من حملهور شدند، دست و پایم را محکم با چفیه بستند. بعد هم از روی زمین بلندم کردند و روی دوش خود گرفتند. در این حین، برادر ایلخان منصوری، از این صحنه، عکس یادگاری گرفت.
علیمحمد گفت: من خودم جنازهی شهید حاج محمد رو کول میکنم!
گفتم: اول اینکه بادمجان بم آفت نداره! دوم اینکه شهادت، نصیب هر کسی نمیشه.
چفیه روی پای چپم بست و گفت: این محل اصابت ترکش یا محل عبور تیره! تا برای برگشت و فرار، پایی نداشته باشی!
روز بعد، برای انجام عملیات (شرح این عملیات، در خاطرهی بعدی ذکر شده است)، به طرف شورشیرین حرکت کردیم. عملیات در دوازدهم آذر، ساعت 01:30، با رمز مقدس “یا الله” شروع شد و با ________________________________________
1_ مناطق بیایانی و گرم و خشک.
موفقیت به اتمام رسید. از ما چند نفر که قبل از عملیات، مجلس شوخی و عکس یادگاری راه انداختیم، کسی شهید یا مجروح نشد و همگی سالم برگشتیم.
من به همان دوستان گفتم: مگه به شما عرض نکردم که بادمجان بم آفت نداره!
رضا گفت: برادر محمد، خودتو ناراحت نکن! وقت زیاده! توی مأموریتهای بعدی، انشاءالله همون پات قطع میشه.
در نهم مرداد 65، ساعت 11:00، اتفاقاً در یکی از درگیریهایی که در محور چنگوله_ چغاعسکر، با عراقیها داشتیم، از ناحیهی پای چپ و همان محلی که بچهها به شوخی مشخص کرده بودند، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفتم و به شدت مجروح شدم. به طوری که مدت 6 ماه، در بیمارستانهای ایلام، تهران و در منزل بستری شدم.
هم اکنون عکسهای یادگاری گرفته شدهای که در آن، پای چپم با چفیه بسته شده و جای تیر یا ترکشی که در پای چپم مشخص کرده بودند، موجود است. عکسهای آن روز که مزین به تمثال شهیدان: رضا بازی، علیمحمد فیضالهی، مرتضی سادهمیری و برادر جانباز ایلخان منصوری است و عکس بنده که روی دست آنهاست، در مرکز حفظ نشرآثار و ارزشهای دفاع مقدس موجود است.
0 دیدگاه