شهید اسماعیل جابری
نام پدر: سبزی
نام مادر: فردوس
تاریخ تولد: سوم مهر 1346
محل تولد: روستای جابرانصار از توابع شهرستان دهلران
تحصیلات: دوم راهنماییی
ارگان اعزام کننده: سپاه
تاریخ شهادت: 30 دی 1365
محل شهادت: روستای قلاویزان
نحوه شهادت: اصابت ترکش
مزار: گلزار شهدای امامزاده سید اکبر شهرستان زادگاهش
وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
میخواهم به نام خداوند جهانیان قسمتی از وصیت نامه خودم را در این چند سطر بنویسم:
با سلام و درود بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت و نایب بر حقش امام خمینی و تمام ملت شهید پرور ایران و مسلمانان جهان((یا ولی المومنین وی ا غایه آمال العارفین و یا غیاث المستغثین و یا حبیب قلوب الصادقین و یا اله العالمین))
خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حرکت کردم و اینکه پیوستن به تو را انتظار دارم. خدایا این فیض بزرگ شهادت را نصیبم کن. آمین یارب العالمین
خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی خسته شدهام و یا خواسته باشم که از این دنیا فرار کنم بلکه میخواهم گناهانی که انجام دادهام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و ریختن خونم به خاطر تو پاک گردد. میخواهم شهید شوم تا اگر زنده بودنم، موجب رشد دیگران نشد خونم بتواند این موضوع را جبران کند و درخت انقلاب را آبیاری نماید.
میخواهم شهید بشوم تا خونم به علی (علیه السلام) و حسین(علیه السلام) گواهی دهد که رهرو راهشان بودهام مادرم در شهادتم گریه نکن همچون زینب(سلام الله علیها) شجاع باش و دیگر مادران شهدا را نصیحت کن و دلداری بده مادرجان اگر نمیتوانم دوباره شما را ببینم مرا حلال کن و از تو معذرت میخوام که نتوانستم وظیفهام را نسبت به تو انجام دهم و در این لحظات آخر احساس میکنم که دیگر بین شما و برادران و خواهرانم نخواهم بود و از پدر عزیز و بزرگوارم میخواهم که برای اینجانب ناراحت نباشید و پدرجان از شما معذرت میخواهم که نتوانستم شما را ببینم و از برادران و خواهرانم خواهش دارم که هیچ وقت برای من گریه و ساه نپوشید که راهی که من میروم راه تمام شهدای صدر اسلام بود و از شماها حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا حلال کنید و از تمام دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا حلال کنید و من راضی نیستم که کسی برای گریه سیه بپوشید، بجای اینکه برای من سیاه بپوشید و گریه کنید.
باز ای پدر عزیزم و ای پدری که از جانم بهتر بودی همیشه شکیبا و صبور باش و خدای بزرگ را شکر کن
ای مادر عزیز و ای آرام بخش وجود ای مهربان و ای کسی که زبان من توان سخن گفتن درباره تو را ندارد و هرچه فکر میکنم میبینم سخنی نمیتوانم بگویم که با آن قدردانی از محبتهای بیدریغ تو بکنم. ای مادر عزیز، ای فرشته خوبی ها، بعد از من چشمهای معصومت را آلوده به اشک مکن چون من گنه کارم و مرا دعا کن که خداوند بزرگ مرا ببخشد. امیدوارم که همیشه در مراسمات و دعاهای کمیل{و} توسل شرکت کنید و به مساجد بروید و حضرت امام و منتظری را دعا کنید و برای رزمندگان دعا کنید.
پشت جبهه را محکم نگهدارید که مبادا این ضد انقلابیون به این میهن اسلامی ضربه وارد کنند. من این چند خط وصیت را در یکی از سنگرهای جبههی جنوب غرب نوشتم.
امیدوارم که خداوند مرا در آن دنیا ببخشد. در خاتمه، خدایا، تا انقلاب مهدی(عج الله) خمینی را نگهدار.
آمینخداوندا، تو را به حق محمد(ص) و خاندانش قسمت میدهیم رزمندگان اسلام را به پیروزی برسان. انشاءالله
دوشنبه – ساعت 8:30 دقیقه
12/7/65
0 دیدگاه