سردار شهید مرتضی ساده میری

طلوع زندگی مرتضی ساده ­میری، فرزند رضا، سال1340 در شهر ایلام دیدگانش را به روی این جهان خاکی گشود و موجب چشم­روشنی خانواده­اش گردید. خانواده­ای که از شوهان به ایلام مهاجرت کرده و در این شهر سکونت گزیده بودند. ساده­ میری در ایلام به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی­، راهنمایی و متوسطه را در ایلام […]

طلوع زندگی

مرتضی ساده ­میری، فرزند رضا، سال1340 در شهر ایلام دیدگانش را به روی این جهان خاکی گشود و موجب چشم­روشنی خانواده­اش گردید. خانواده­ای که از شوهان به ایلام مهاجرت کرده و در این شهر سکونت گزیده بودند. ساده­ میری در ایلام به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی­، راهنمایی و متوسطه را در ایلام گذراند. پس از پایان تحصیلات متوسطه، به جهاد سازندگی، که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به منظور عمران و آبادانی کشور ایجاد شده بود، پیوست و مدتی از عمر گران­بهایش را صرف خدمت به مردمانی که در روستاها زندگی می­کردند نمود. دیری نپایید که این نهاد را ترک کرد و به سپاه پاسداران روی آورد تا بتواند در سنگری دیگر خدمت کند.

 

پیوستن به سپاه و شرکت در عملیات رزمی

ساده­میری هم­زمان با وقوع جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران ایلام درآمد و در شمار رزمندگان قرار گرفت. نخست به عنوان فرمانده دسته، کار خود را در گردان 503  شهید بهشتی آغاز کرد و به تدریج کاردانی و توانمندی خود را بروز داد. ساده­میری در زمان جنگ در عملیات­های والفجر5، والفجر9، کربلای1، کربلای4، نصر4، نصر8، و والفجر10 شرکت کرد. در خیلی از این عملیات­ها، سمت فرمانده گروهان، جانشین فرمانده گردان و فرمانده گردان را عهده­ار بود. بارها در حین نبرد، آماج تیر و ترکش اسلحه دشمن قرار گرفت و به شدت مجروح شد؛ اما جراحات وارده، نتوانست بین او و جبهه جدایی افکند و او را خانه­نشین کند. هر بار که مجروح می­شد، پیش از آن که زخم­هایش التیام یابد از بستر برمی­خاست و راهی میدان نبرد می­شد و همرزمانش را تنها نمی­گذاشت.

 

خاطره­هایی از زبان همرزمان

ایثار و از جان­گذشتگی

مجتبی شادمان رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس، در خصوص رشادت شهید ساده­میری می­گوید: «زمانی که در جبهه بودم، یک روز اطلاع دادند که تعدادی از نیروهای خودی به محاصره­ی نیروهای دشمن درآمده­اند و هیچ راه فراری ندارند. لذا تلاش برای نجات آن­ها شروع شد. در این میان، دو نفر از نیروهای زبده گردان به نام مرتضی ساده­میری و جعفر چناری، سنگرهای خود را ترک کردند و در روز روشن به منطقه­ای در دشت چنگوله که در معرض دید و در تیررس دشمن قرار داشت، قدم گذاشتند؛ تا نیروهای دشمن را متوجه حضور خود در آن نقطه کنند. یعنی هدف این دو نفر آن بود که دشمن روی آن­ها اجرای آتش کند و از تعقیب و دستگیری نیروهای محاصره شده، صرف­نظر نماید. اتفاقاً این هدف هم محقق شد و نیروهای دشمن از هر طرف، این دو نفر را آماج گلوله­های دوشکا، خمپاره­انداز و آر.پی.جی قرار دادند. در این هنگام که ساده­میری و چناری نیروهای دشمن را به خود مشغول کرده بودند، با بی­سیم به نیروهای محاصره شده اطلاع داده شد که از فرصت استفاده کنند و از منطقه­ی محاصره شده، خارج شوند. خوشبختانه نیروهای محاصره شده با این ترفند، از محاصره خارج شدند و مرتضی ساده­میری و جعفر چناری به گونه­ای معجزه­آسا، جان سالم به در بردند.»[1]

 

گوشه­هایی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری

شوخ­طبعی

«مرتضی ساده­میری اخلاقی خاص داشت. یکی از ویژگی­هایش شوخ­طبعی و خنده­رویی بود. یکی از مقررات جبهه این بود که اشخاصی که تخلف می­کردند، تسلیم واحد قضایی می­شدند تا در آن­جا محاکمه شوند؛ اما ساده­میری این مقررات را در مورد افراد گروهانش اجرا نمی­کرد. او گرزی چوبین تهیه کرده بود و روی آن نوشته بود؛ «گرز قانون» و اشخاصی را که تخلف می­کردند، با همان گرز قانون و با نواختن چند ضربه به پشت و پهلوی آن­ها، مجازات می­کرد.»[2]

 

 

 

شهید ساده­میری از دیدگاه خانواده­اش

مادر شهید ساده­میری در توصیف خصوصیات رفتاری فرزندش چنین می­گوید: «مرتضی مانند برادرش، علی­رضا، اهل نماز و روزه بود. زمانی که در محله­ی ما مسجد بنا شد، هر دو فرزندم در کار بنایی مسجد، کمک می­کردند. موقعی که مردم در راهپیمایی­ها شرکت می­کردند، مرتضی پیشاپیش راهپیمایی کنندگان بود؛ اعلامیه­های امام(ره) را پخش می­کرد و مردم را به شرکت در راهپیمایی تشویق می­نمود. یکی از همسایگان که افسر شهربانی بود، به ما گفت: “مأموران امنیتی به زودی خانه­ی شما را جست­وجو می­کنند. اگر اعلامیه­ای در خانه دارید، آن­ها را از منزل خارج کنید.” ما هم اعلامیه­ها را زیر خاک پنهان کردیم.

وقتی که جنگ شروع شد، مرتضی به سپاه رفت و راهی جبهه گردید. بیش­تر وقتش را در جبهه می­گذراند. اگر یک ماه مرخصی داشت، دو یا سه روز بیش­تر پیش ما نمی­ماند. می­گفت: “حوصله­ی ماندن در خانه را ندارم.” حتی موقعی که به علت مجروحیت در مرخصی بود، خیلی زود به جبهه برمی­گشت. یک بار به علت مجروحیت، دستش را گچ گرفته بودند و در منزل استراحت می­کرد. قرار بود، دستش یک ماه توی گچ باشد؛ اما پس از چند روز گچ­ها را باز کرد و روانه­ی جبهه شد. دوستان مرتضی می­گویند: او برای شناسایی به داخل خاک عراق می­رفت؛ ولی ما بی­خبر بودیم. بارها می­گفت: “تا زنده هستیم، نمی­گذاریم یک وجب از خاک کشورمان به دست دشمن بیفتد.”»[3]

قدرت ساده­میری، برادر شهیدمرتضی، درباره­ی شهید ساده­میری می­گوید: «پیش از آن که راجع به مرتضی مطلبی بگویم، به ماجرای شهادت برادر دیگرم، علی­رضا ساده­میری، اشاره­ای گذرا می­کنم. علی­رضا پیش از انقلاب، در آموزش و پرورش خدمت می­کرد. زمانی که جنگ شروع شد و مردم مهران آواره شدند، علی­رضا مسئولیت جهادسازنگی مهران را عهده­دار شد. در طول مدتی که این مسئولیت را بر عهده داشت، برای تأمین نیازهای جنگ­زدگان تلاش زیادی می­کرد. تا این که برای شرکت در گردهمایی مسئولان جهادسازندگی، به تهران رفت. پس از اتمام گردهمایی، در حین بازگشت، در جاده تهران- قم به دست عناصر ضد انقلاب به شهادت رسید. شاید همین عامل سبب شد که مرتضی پس از شهات برادرش، دل از کارهای روزمره بکَند و به سپاه بپیوندد. هنوز مدت­زمان زیادی از ورودش به سپاه نگذشته بود که به فرماندهی دسته انتخاب شد. در مراحل بعدی خدمتش، به فرماندهی گروهان و جانشینی گردان منصوب گردید.

مرتضی آن طور که همرزمانش می­گویند، در عملیات­های زیادی شرکت کرده، بارها تا مرز شهادت پیش رفته است. سردار نعمان غلامی، همرزم وی، تعریف می­کند که مرتضی در عملیات والفجر10 توانست در مدت­زمان خیلی کمی، تپه مجید را که از ارتفاعات شاخ­شمیران است، آزاد کند و با رشادت تمام دشمن را عقب بزند.

مرتضی در میان همرزمانش به« هَلَتی» معروف است؛ زیرا در زمان جنگ، بسیار اندک از مرخصی استفاده می­کرد و اوقاتش را در میان هلت­ها و تپه ماهورهای دهلران و مهران می­گذراند. ایشان خاطرات خود را از جبهه، در دو دفتر نوشته است که این دفترها اکنون در گنجینه شهدا در تهران نگهداری می­شود. بر مبنای این خاطرات، دو کتاب تهیه شده است. یک جلد آن به وسیله یکی از پژوهشگران حوزه دفاع مقدس، تحت عنوان«هَلَتی» تدوین و در سال 1379 منتشر شد. اثر دیگر تحت عنوان«هَلَت­ها نام تو را می­خوانند» به وسیله پژوهشگری به نام محمدرضا بایرامی تدوین و به چاپ رسیده است.

مرتضی یک ماه قبل از شهادتش به خانه آمد و گفت: “این آخرین باری است که شما را می­بینم. من شهید می­شوم.” آن اواخر، حالات روحی خاصی پیدا کرده بود. دوستانش مانند غیوری، ملاحی، بسطامی، ولی­اله عباسی و دیگران همه رفته بودند؛ تنها شده بود. آرزوی شهادت در دلش مانده بود که به این آرزو رسید و به دیدار حق شتافت.»[4]

 

شهادت: 25اسفندماه1369، قلاویزان[5]

مرتضی ساده­میری 25اسفندماه1369 در دامنه­ی ارتفاعات قلاویزان به هنگام درگیری با معارضین، هدف گلوله قرار گرفت و جان پاکش زمینیان را ترک و به آسمان پرواز کرد.

پیکر پاک شهید مرتضی ساده­میری، در مزار شهدا، در جوار بارگاه امام­زاده علی صالح(ع)، واقع در بخش صالح­آباد آرمیده است.[6]

 

 

[1] – مصاحبه با مجتبی شامان؛ رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس.

[2] – همان

[3] – مرکز اسناد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش­های دفاع مقدس استان ایلام، مصاحبه با خانواده شهید مرتضی ساده­میری.

[4] – مرکز اسناد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش­های دفاع مقدس استان ایلام، مصاحبه با خانواده شهید مرتضی ساده­میری

[5] – معاونت پژوهش سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام.

[6] – همان

 

مرتبط

کنگره ۳۰۰۰ شهید ایلام باید گویای مجاهدت‌های مردم استان در دفاع مقدس باشد           استاندار ایلام گفت: کنگره ملی سه هزار شهید استان ایلام به گونه ای برگزار شود که علاوه بر معرفی رشادت های شهدا، جانبازان و مردمان این دیار ، استان ایلام را بخوبی در کشور معرفی کند. "محمد...

شهید علیرضا اینانلو

        نام و نام خانوادگی:  علیرضا اینانلو         نام پدر: ناصر         تاریخ تولد :  30 شهریورماه 1348         محل تولد: سرپل ذهاب کرمانشاه         شغل : نظامی          وضعیت تأهل: مجرد         مسئولیت: تخریب چی         عضویت: پاسدار          تاریخ شهادت : 27...

سردار شهید مرتضی ساده میری

[foogallery id="1181"]

عملیات‌های گروهک مجاهدین خلق (منافقین) در محدوده‌ی استان ایلام

عملیات‌های گروهک مجاهدین خلق (منافقین) در محدوده‌ی استان ایلام با گسترش و تداوم جنگ، گروهک منافقین تمام توان تجهیزاتی، اطلاعاتی و انسانی خود را جهت ضربه زدن به ایران، در اختیار عراق گذاشت. به دلیل شناخت زبانی و ارتباط با داخل، در امر جاسوسی فعالیت‌های بسیار زیادی...

گشت شهیدکوه پیکر (گشت ثارالله)

گشت شهیدکوه پیکر (گشت ثارالله) در پی تداوم اقدمات ناجوانمردانه‌ی گروهک فرسان و به خطر افتادن امنیت جاده‌ها و مرزها، لزوم شناسایی و رفع ناامنی و مقابله با این گونه تحرکات سبب شد که در تیپ حضرت امیرالمؤمنین(ع) یک گروهان چریکی جهت مقابله با این اقدامات شکل گیرد. از سوی...

بیان دیدگاه

دیدگاه خود را بنویسید.

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *