زمینه های پذیرش قطعنامهی 598 شورای امنیت
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در سالهای پایانی، بسیاری از کشورهای منطقه و ابرقدرتها را به صورت مستقیم درگیر خود نمود، به گونهای که اگر تا پیش از آن در سطح بینالمللی تحرک گستردهای جهت به پایان رساندن و برقراری آتش بس به چشم نمیخورد، از این پس مجموعهای از کشورهای منطقه و به ویژه ابرقدرتها، برای این که تداوم جنگ را در تضاد با منافع خود میدیدند بر آن شدند که به هر نحو ممکن ولو با تهدید و اجبار، طرفین درگیر جنگ را به پذیرش آتش بس پیشنهادی خود وا دارند. کاری که در شرایط آغاز تهاجم و تجاوز عراق هیچ کشوری دنبال نکرد. آن گونه که «خاویر پرز دکوئیار» که از سال 1982 تا سال 1991 سمت دبیر کلی سازمان ملل را بر عهده داشت، در کتاب خود با بیانی صریح ابراز داشت:
«هنگامی که نیروهای عراقی از مرز با ایران گذشتند، هیچ کشوری در شورای امنیت تحرکی برای توقف آن بروز نداد و در بیست و هشتم سپتامبر [6 مهرماه 1359] که شورای امنیت قطعنامهی 479 را تصویب کرد این قطعنامه دعوت به یک آتش بس فوری در اراضی ایران کرد، بدون اینکه عقب نشینی نیروهای عراقی در نظر گرفته شود[1].»
در چنین شرایطی، شورای امنیت نسبت به جنگ بیشتر حساس شد و قطعنامهی 598 را به اتفاق آرا در تاریخ 29 تیرماه 1366 (20 ژوییه 1987) صادر کرد و برای اولین بار قطعنامهای را تحت عنوان «منازعهی بین ایران و عراق» صادر کرد[2].
عراق که همواره خود را خواهان صلح نشان می داد فوراً قطعنامه را پذیرفت ، ولی ایران به جهت معرفی متجاوز و عقب نشینی کامل به مرزهای بین المللی، از پذیرش آن خوداری کرد. هرچند در این قطعنامه نکات مثبتی موجود بود که بعضی از خواستههای ایران را تأمین مینمود.
جو و شرایط بینالمللی تماماً به سود عراق و علیه ایران بود، به گونهای که ایران و لو این که در کشور خود علیه دشمن متجاوز میجنگید، جنگ طلب و معارض تلقی میشد. فشارهای بینالمللی بر ایران جهت پذیرش قطعنامه افزایش یافت و شورای امنیت تهدید میکرد که در صورت نپذیرفتن آتش بس، دست به تحریم تسلیحاتی اجباری خواهد زد.
آندره گرومیکو، رییس جمهور شوروی سابق، در دیدار با ناصر جیرانی، سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، هشدار داد که اگر ایران قطعنامهی 598 را نپذیرد، انجام اقدامات بیشتری برای تأمین و اجرای قطعنامهی 598 ممکن است در دستور کار (شوروی) قرار گیرد[3].
به نظر میرسید با توجه به جمیع اوضاع بینالمللی و داخلی، شرایط و زمینه جهت پذیرش قطعنامهی 598 فراهم شده بود، به طوری که جمهوری اسلامی برخلاف گذشته آن را رد نکرد و در نامههایی که برای دبیر کل فرستاد در مورد چگونگی اجرای قطعنامه توضیح خواست. نظر ایران آن بود که آتش بس پس از تعیین متجاوز برقرار شود. نظریات جمهوری اسلامی حاکی از آن بود که در مقایسه با هفت سال گذشتهی جنگ، شورای امنیت توجه بیشتری به وظیفهی خود معطوف داشته و موضوعی که از بدو شروع جنگ موردنظر ایران بوده – تعیین متجاوز- را برای اولین بار در قطعنامهی خود لحاظ کرده است، از این رو با کمی چانه زنی سیاسی، امکان اتمام جنگ در همین مقطع وجود دارد[4].
اوضاع نامساعد ایران (به لحاظ نیرو و تجهیزات) و کشیده شدن جنگ به سطوح گستردهتر نیز بر این جریان اثرگذار بود. پس از رویارویی ایران و امریکا، جنگ وارد مرحلهی حساسی شد و جبههای دریایی از فاو تا تنگهی هرمز شکل گرفت. از ابتدای سال 1367، و به خصوص از روز 29/1/67 همزمان با عملیات امریکا در خلیج فارس علیه ایران، که انهدام سکوهای نفتی دریایی پیامد آن بود، انفعالی در جبهههای ایران ظاهر شد و عراقیها فاو را که یکی از فتوحات مهم ایران بود باز پس گرفتند، و از آن پس، هرچند وقت یک بار قسمتی از تصرفات قبلی در جبهه از دست می رفت و عراقیها به طور غیر منتظرهای حالت تهاجمی به خود گرفته بودند، به طوری که خرمشهر مجدداً در معرض تهدید قرار گرفت و احتمال میرفت که عراقیها از خطوط مرزی بگذرند و متصرفات اول جنگ را مجدداً تصرف کنند[5].
از زمان تصویب قطعنامهی 598 در 29 تیر 66 (20 ژوییه 1987) تا پایان همان سال فهرست اقداماتی طولانی و بیسابقه در دستور کار ابرقدرتها علیه ایران صورت گرفت که مهمترین آن ها به قرار زیر می باشد:
1- تداوم و تشدید فشارهای اقتصادی به ویژه کاهش شدید قیمت نفت به عنوان تنها منبع درآمد ایران.
2- ممانعت از فروش محمولههای نفت ایران به خارج.
3- حضور بیسابقهی ناوگان امریکا به نفع عراق در خلیج فارس.
4- دادن اطلاعات نظامی و ماهوارهای به عراق که تحرکات ایران را محدود میکرد.
5- اجازهی شوروی به عراق در ارتباط با استفاده از موشکهای میانبرد روسی جهت حمله به شهرهای ایران به خصوص تهران.
6- انزوای سیاسی ایران و قطع پیاپی روابط دیپلماتیک کشورهای غربی و حملات شدید شیمیایی عراق که با اجازهی ابرقدرتها صورت می گرفت[6].
در نقطهای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت، توان نظامی عراق افزایش یافت. در سال 1366 استراتژی نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و در همین سال گسترش جنگ در خلیج فارس به درگیری ایران و امریکا منجر شد و این تحولات فرصت مناسبی را در اختیار عراق قرار داد تا علاوه بر بازسازی ارتش عراق، استراتژی این کشور را از پدافند (دفاع)، به آفند (حمله) تغییر دهد[7].
تهدیدات بینالمللی به خوبی از سوی مسئوولان بلند پایهی ایران احساس میشد و ترتیبات امنیتی در حوزهی خلیج فارس پس از صدور قطعنامه و عدم پذیرفتن آن از سوی ایران اقدامی بینالمللی با توسل به اصل 41 و 42 منشور بود[8].
صدور قطعنامهی 598 شورای امنیت باعث سلب دفاع مشروع از ایران شد، چرا که تداوم جنگ نیز خود به مثابهی مسئوولیت آغاز جنگ و مخاصمه تلقی میشد. از طرف دیگر صدور قطعنامهی 598 شورای امنیت باعث تغییر روند تحولات در جبهه های نبرد گردید و منجر به عقب نشینی نیروهای رزمندهی ایران از بسیاری از مناطق اشغالی در داخل خاک عراق شده بود.
جنگ روانی و تبلیغات هدفدار محافل سیاسی و ابرقدرتها درکنارحضور بیسابقهی ناوگانهای امریکایی و متحدانش در خلیج فارس شرایطی را به وجود آورده بود که ایران مظلوم و قربانی تجاوز، جنگ طلب معرفی شود و به همین بهانه رژیم عراق بدون نگرانی از تهدید بینالمللی، حجم حملات شیمیایی و بمبهای میکروبی را چند برابر کرده بود. بنابراین با توجه به جمیع جهات به ویژه تحولات ماههای پایانی جنگ که موازنه را به زیان ایران و به سود عراق تغییر داده بود، صلاح ایران در پذیرش قطعنامهی 598 شورای امنیت بود.
[1] – پرز دکوئیار، خاویر، به سوی صلح، ترجمهی حمیدرضا زاهدی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1379، چاپ اول، صص 212- 211 .
[2] – منصوریلاریجانی، اسماعیل، بررسی حقوقی- سیاسی تجاوز رژیم عراق به جمهوری اسلامی ایران،صص 144-143.
[3] – اردستانی، حسین، تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق 3 ، تنبیه متجاوز، جلد سوم، ص 166 .
[4] – همان منبع، ص 169 .
[5] – حشمتزاده، محمدباقر، ارتباطات و امنیت ملی در جنگ ایران و عراق، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، چاپ اول، صص 191- 190 .
[6] – سمیعی، علی، پیشین، صص 538- 537 .
[7] – درودیان، محمد، نقد و بررسی جنگ ایران و جنگ 1 پرسشهای اساسی جنگ، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1384، چاپ سوم، جلد اول، ص 214 .
[8] – منصوریلاریجانی، اسماعیل، بررسی حقوقی- سیاسی تجاوز رژیم عراق به جمهوری اسلامی ایران ، صص 157- 156 .
0 دیدگاه